نوید شاهد - در قسمتی از کتاب "اکیپ حاج هادی" به قلم نویسنده مرحوم جعفر كاظمی بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده است، در ادامه «حاج اسماعیل نائینی‌محمدی» از رزمندگان شهرستان ورامین روایتی بیان کرده است که می‌خوانید: «وقتی خبر شهادت پسرم محمد را به من دادند، بی‌آن که چیزی به همسرت بگویم، رفتم تو مغازه کبابی‌ام. برای پذیرایی از میهمان‌ها نزدیک به هزار سيخ کباب پختم. در مغازه را بسته بودم و در حالی که با خودم خلوت کرده بودم، پای اجاق در حین کار مدام اشک می‌ریختم. بعد رفتم خانه و منتظر مهمان‌ها شدم.»

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، کتاب «اکیپ حاج هادی» به قلم نویسنده مرحوم جعفر كاظمی، بيش از يكصد و هشتاد خاطره از ايثارگران جهاد پشتيبانی ورامين را به بيانی شيوا و جذاب همراه با تصاوير به رشته تحرير كشيده و انتشارات «نشر شاهد» آن را در نوبت اول در 1000 جلد در قطع رقعی به چاپ رسانده است. قیمت این کتاب در سال 1391 چاپ اول 15000 تومان بوده است.

بُرشی از کتاب «اکیپ حاج هادی»| پدران شهدا

بُرشی از متن کتاب را در ادامه می‌خوانیم:

این روایت از حاج اسماعیل نائینی‌محمدی

وقتی خبر شهادت پسرم محمد را به من دادند. بی‌آن که چیزی به همسرت بگویم، رفتم تو مغازه کبابی‌ام. برای پذیرایی از میهمان‌ها نزدیک به هزار سيخ کباب پختم. در مغازه را بسته بودم و در حالی که با خودم خلوت کرده بودم، پای اجاق در حین کار مدام اشک می‌ریختم. بعد رفتم خانه و منتظر مهمان‌ها شدم.

با ورود اولین مهمان، همسرم از ماجرا بو برد و بی‌تابی‌اش شروع شد. یکی دو روز عزاداری کردیم. اما وقتی جنازه شهدای دیگر آمد و جنازه محمد نیامد، مشکوک شدم و جستجو را برای پیدا کردن جنازه‌اش آغاز کردم. یکی دو روز بعد خوشبخانه اطلاع پیدا کردم که او مجروح شده و بحمدالله زنده است.

خدا به پدران و مادران شهدا لطف می‌کند. به آنان اجر و صبر می‌دهد و الّا داغ فرزند خیلی سخت است.

من فقط دو روز حس و حال پدران شهدا را درک کردم.

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده